loading...

بعد از نقطه ویرگول

همه ی آنچه که میشد از دست بدم و بعد از نقطه ویرگول به دست آوردم ...

بازدید : 3
يکشنبه 13 بهمن 1403 زمان : 18:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مدت زیادی از نوشتنم گذشته ولی احساس کردم وقتشه بیام و بنویسم دوباره ... مسیر درمان الان خیلی بهتر پیش میره تقریبا 4 روز دیگه میشه سه ماه که درمان داره اثر میکنه و این خیلی خیلی جای امید داره الان شب‌های من طعم یدونه پاروکستین دو تا کاربامازپین و دوتا ترانکوپین 100 میده فرق ترانکوپین 100 با 200 مهمه ! نپرسین چرا چون واقعا یادم نیست با اینکه دوبار دکتر برام توضیح داد با این حال این معجون اسرار امیز جواب داده و من تقریبا سه ماه هست احساس افسردگی نمیکنم ! و این واقعااااااا حس خوبیه ... من ادم شادی نیستم و نبودم شاید ادم شلوغ و پر انرژی و پر احساسی بودم و یه وقتایی واقعا اجتماعی اما همون موقع‌ها هم ذاتا ادم شادی نبودم ... دفعه قبل برای دکتر تعریف کردم که من واقعا نبود افسردگی رو حس میکنم چون فرق خیلی زیادی بین افسردگی و غمگین بودن هست ... فرقی که کاش میشد به بقیه مردم اموزش داد ... مدت‌هاست دست از تلاش و بازی از واژه‌ها برداشته م و احساساتمو به ساده ترین شکل ممکن بیان میکنم به این فکر میکنم که شاید اگه قبلا بود میتونستم با کلمات توضیح دقیق و شفاف و قابل لمسی از افسردگی براتون داشته باشم ولی فعلا نه فقط میتونم بگم افسردگی خورنده است شبیه غصه و غم نیست افسردگی نفس شما رو میگیره و این حسو میده که دیگه هیچی درست بشو نیست و باید تمومش کنی ...بگذریم ... پاییز شده و تولدم نزدیکه ...داشتم به احساسات پارسالم فکر میکردم به تموم هیجاناتی که داشتم به تصوراتی که فقط امروزو زنده‌‌‌ای و زندگی کن ... پارسال تو فکر نوشتن لیستی از کار‌ها بودم که اون روز رو متفاوت کنه ... امسال اما احساسات عجیب و متفاوت تری دارم با این اتفاقات اخیر و بازگشت به زندگی نرمال لیست ارزو‌های امسال بیشتر شکل و شمایل مسئولیت‌های بالغانه گرفته مثلا میدونم اونروز کار داریم میدونم که عزیزترین کسم کلاس داره و شاید تا شب نتونه کنارم باشه میدونم اهداف بلند مدت دارن اهمیت بیشتری پیدا میکنن نمیدونم قبلا هم نوشتم یا نه ولی چیزی که بعد از زنده موندن توی صورتتون کوبیده میشه اینده است! اگه شما هم مثل گذشته من تتصمیم به خودکشی داشتید یهو با این خلا رو به رو میشید که وای ! من هیچ اینده‌‌‌ای برای خودم تصور نکرده بودم و الان واقعا نمیدونم قراره چی بشه و مدت طولانی مثل شوک میگذره تا بالاخره بیدار میشی و مجبوری که تصمیم بگیری ... مثلا میدونم که باید کارمو دائمی‌کنم میدونم که از ترم بهمن باید برگردم به دانشگاه میدونم باید برای خودم وقت بذارم خودمو بیشتر بشناسم و توانایی رویارویی با مشکلاتمو بالاتر ببرم ! خوب خوشبختانه من‌ی تراپسیت عالی دارم که میتونم این موقع‌ها ازش کمک بگیرم یه ادم عالی و چند تا دوست عالی و این خوبه و بهتون پیشنهاد میکنم از توی شرایط گذشته من هستید تا میتونید کمک بتراشید برای خودتون و تنهایی این مسیر رو نرید من خوشبخت بودم چون توی این مسیر تنها نبودم و خیلی‌ها بودن که بار رو از دوشم برمیداشتن ! بار سنگین زنده بودن رو و مرده بودن رو ... چیز‌های زیادی میخواستم بنویسم ولی فعلا کافیه

اگه خوندی بهم بگو خوشحال میشم و اگه نیاز به کمک داشتی بهم بگو تا بهت ادم‌های درست رو معرفی کنم

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 37
  • بازدید کننده امروز : 35
  • باردید دیروز : 57
  • بازدید کننده دیروز : 58
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 96
  • بازدید ماه : 96
  • بازدید سال : 97
  • بازدید کلی : 126
  • کدهای اختصاصی